هرچه می خواهد دل تنگت بگو



اگر درد آدم فقط عشق بود و حوا تنها بهانه ی زندگی، هر ثانیه؛ نفس نفس روح تازه می شد. عشق جوانه می زد و درخت به درخت یکی پس از دیگری از آسمان خبر می داد.  

امروز درخت های سر بر افراشته، مدفون به زیر خاک اند ؛ نه از آدم خبری ست و نه حوا!  عشق هم یک گنبد مینای بزرگ در خیالات و اوهام که قالیچه ی سلیمان به دورش می چرخد.  

دیگر کفن کفن، کفاف ریشه نمی دهد وقتی عشق خیال پنهان شدن به سر دارد. " در عجبم"!  کجای این نفس مانده ایم که روح خیال تازه شدن ندارد؟  

کوه به کوه، صحرا به صحرا، دریا به دریا،  دشت به دشت به دنبال عشق، کجاست آن گنبد مینا؟ 

خیالی که بال و پرش چیده شد، انگیزه ی پرواز ندارد مثل آب راکد می ماند و بوی تعفنش، روح می آزارد. 

عشق، اوج پرواز، روح، گنبد مینا و حوا به شرط بودن است، پس آدم کجایی قصه است؟  

مریم راد"واژه "
#واژه  

#نثر_شاعرانه
@ashenayeeshgh


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی قم architect-man نما فیلم alitala واقعهٔ چکسلواکی اینجا همه چیز هست Zendegi Ideal رستا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. دیدبان kaj770